به امید پدیداری خورشیدی ظلمت شکن، که پدیداری اش ؛ راستین بهاری بی مانند است.
از پس ِ بس روزگاران ِ زمستان شب
به ناگه
کوهساران
کاروانی از گل و
باران کمان ِ رنگ رنگ
برسپهر ِ بی ستون آسا
پراکند.
زان سپس
بارانی از رنگین کمان و گل
شد روان بر دشتهای خرّمی ّ و
خضر سبزین پوش
از فراز قالی رنگین کمان ِ روشنی افروز
فرو افشاند
ز خورجین اقاقی خو
بهشتِ سبزه و نیلو فر و چهچه
رهاورد بهارِ ارغوان را
زمین شد آسمان و آسمان ،
آیینه شد ناگاه ّ و
دیوان هرکجا رفتند
رویاروی خود دیدند
هزاران آینه ،
در پرتویی دیگر
جهان آیینه در آیینه ، آذین شد.
بهار بی کران آمد.
بهار ِ خوش گوار ِ بی کران ،
رویینه تا جاوید،
مانا باد.
مهدی فرزه (میم مژده رسان)
گویند: گور تو مانده ست بی نشان و شکوه
پاینده ای ؛ به گور و نشانت چه حاجت است
در عبا- پوشیده روی- آمد فراز
چون محمّد، کز حَرا ؛ آید فرود.
گفتنی ها دارد او ، گمراه را
از فَدک ، در نامه ی یزدان سرود.
" - ... چون ستایش ها ، فراوانی ، گشود
ازستایش ها ، فراوانی ، فزود
پس ستایش هرچه بیش ، او را کم ست
زانکه او ، گوهر فشانی ها نمود
آن که بی ، ماننده ای ؛ آرَد پدید
هیچ را ، هستی ؛ به آنی آفرید.
بی نیاز از آفرینش بود و هست
آن که حکمت دانی او را می سَزید.
در کتاب آنَک: "سلیمان بُرده از داوود، ارث"
کِی ترا سهم از بهشت ست ، ار مرا بر دود، ارث
ای که فرقان ، پشت سر افکنده ای
کِی ترا ارث از پدر بود و، مرا نا بود، ارث
این فَدک را نِی مسلمانان ، به تازش یافتند
جان بها را ، اهل خیبر ، تا به سازش ، یافتند
هان کنون این اسپ ، برگیر و بتاز
زان که رستاخیز ، یابم ؛ آن چه بازش یافتند."
مهدی فرزه (میم. مژده رسان)
واژه نامه :
پاینده = نامیرا
عبا = چادر عربی
پوشیده روی = روبنده پوش - محجبه
نامه ی یزدان سرود = کتاب خدا
ماننده = الگو
می سزید = سزاوار ست.
فرقان = قرآن کریم
ماز پر بن بست بی در رو به پیش روم
در بن چندم
یک پری رو بود
کز نهادم " یا خدا " برخاست زیبایی ش را
تا شنید او "یا خدا"
ترش رو شد تلخ شد
در بن دیگر پری رویی دگر
در ته هر بن پری رویی بتر
دیگر و دیگر
الی آخر
زان زمان
روشنایی و رهایی ناپدید
همچنانم سو به سو و در به در
ماز پر بن بست بی در رو به پیش روم...
مهدی فر زه (میم. مژده رسان)