"مرغ دریا" دکلمه از : آقای محسن مهدی بهشت
می زند چرخ، گرد کشتی ها
مرغ دریا، به بال های بلند
رهسپار ست هر کجا که روند
گرچه گرداب ها ، هراس آرند.
گاه گیرند مرغ دریا را
(بال هایش بلند و پارو وار)
پادشاه سپهر ، شرم آگین
می خزد، می خورد تلو، هربار
-: " وه چه ناکاردان و بی حال ست،
دلقک آساست جوجه اردک زشت!"
آن یکی می زند چپق به نوکش
وان یکی لنگ می دود از پشت.
"شاعر" آن آسمان نورد را مانَد
که به توفان و تیر می خندد
بال های بلند ؛ پابندش
در هیاهو ، به دور ؛ اندیشد...
مهدی فر زه (میم. مژده رسان)
توضیحات :
آن یکی می زند چپق به نوکش ... = یکی از کارکنان کشتی با چپقی که گاه مثل منقار بر لب می گذارد به منقارش می نوازد.
یکی دیگر از کارکنان کشتی لی لی کنان ، مرغ دریای پر قیچی را دنبال می کند.